۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

قصدم آزار شماست
اگر این‌گونه به‌رندی
با شما
سخن از له بودگی خویش درمیان می‌گذارم
- مستی و راستی -
به‌جز آزار شما
هوایی
در سر ندارم
"شاملر"
واقعا" دارم خسته می شم از شدت شدید افکار در سرم!
کله ام بوی اسپرم گرفته و چه می دانی تو که شق درد چیست! و این درد نه آن که شق درد روحیست که گر بدانی بسی خفن تر از آن دیگریست! می دانم نوعی نگاه انقلابی می گوید وقتی رفقا در زندانند نشاید که من این جا بنشینم و چنین دردی را بیان دارم! اما گیر پاژ عقلم در این وادی مرا بیش از شما می آزارد و و از بیرون شاید تنها این توهم را القا کند که های من گذارندم و این گونه بود! و نمی گذرد لیکن مگر که بدتر شود! کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش می دیدی که امشب ناله های زار، زاریهای من بینی!
آرزو دارم یک کی برد توی مونیتور خورد کنم اما پولم هیچوقت اینقدر جواب نداده! من با جامعه طبقاتی در این بندش مشکل دارم که نوع من متفاوته! یعنی من و طبقه بالایی شباهتهایمان قلیل است بدین معنا که یا من انسان نیستم یا او! که بنا به دلایلی این توهم انسان نبودن خودم بیشتر است و می آزاردم چنان که این آگاهی شیافیست بر ابطال مردانگی ام که درد را هم کم نمی کند و جذب هم نمی شود به این سادگی و پیچیده می کند احساسم را که کلمه ها را اینجور گره بدهد تا نه تو بدانی نه من خالی شوم!




۲ نظر:

MAT گفت...

بعله!
کلمه ها را اینجور گره بدهد تا نه تو بدانی نه من خالی شوم!
همش همین بود دیگه !
ولی خداییش در این دنیای مجازی نمیشه خالی شد !
so glad For The Madness

مازیار گفت...

قصدت آزار است ؟
امان از شق درد ... شق درد و قصد آزار مرا می ترساند !